من از یک و ربع تا حالا که دو و چهار دقیقه‌ست ،۱۳دفعه فقط اومدم اینجا و یه چیزایی نوشتم و بعد انصراف رو زدم رفتم بیرون.سه تا هم مطلب رو ذخیره تو پیش‌نویس کردم که میدونم اوناروهم یا پاک میکنم یا کپی میکنم تو نوت‌هام از بس که هرچی میخوام اینجا بنویسم صدبار از خودم میپرسم خب که چی؟سه بارم بی دلیل رفتم تو تلگرام که مثلا دوستی چیزی برام باقی مونده باشه که بهش بگم ببین من یچیمه ، بپرس چطه؟ بعد فهمیدم ما بعضی‌هامون واقعا گند زدیم ، ما خیلی بد تنهاییم ، خیلی بد . یجور تنها شدیم که دیگه بخوایم هم نمیتونیم از این تنهاییه در بیایم. یعنی از بس هی هیچکس نبود ، هی خواستیم یکی باشه که صداش کنیم بگیم بیا بشین من فقط یکم برات حرف بزنم چون سرم درد میکنه انقدر که با خودم حرف زدم و مطلقا کسی نبود ، دیگه فرو رفتیم تو این نبودنه و همونجا هم میمیریم . همین ، خیلی بد و ناجوانمردانه تنها موندیم اینجای قصه که باید حداقل یکی رو میداشتیم .


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها